بحران مخاطب در موسیقی کلاسیک، یکی از دغدغه های دیرین فعالان این عرصه بوده که سبب شده در مواجهه با موسیقی های پس از خود از جمله پاپ، قافیه را حداقل در راستای اقبال عمومی ببازند. یکی از موی سپید کردگان موسیقی کلاسیک معتقد است از جمله مسائل مهم و تأثیرگذار در این اتفاق، درگیری های نوازندگان موسیقی ارکسترال با نیازهای اولیه زندگی است که روی کیفیت کار آنها اثر منفی می گذارد. ارسلان کامکار، نوازنده و آهنگساز شهیر و عضو گروه کامکارها بر این باور است که بحران مخاطب در موسیقی کلاسیک تنها به ایران محدود نمی شود و در همه جای دنیا وجود دارد اما دست کم نوازندگان اروپایی با دغدغه های مالی دست به گریبان نیستند. گفت و گوی سایت خبری و تحلیلی «موسیقی ایرانیان» با ارسلان کامکار در مورد بحران مخاطب در موسیقی کلاسیک را در ادامه می خوانید.
* منتقدان و حتی فعالان عرصه موسیقی ارکسترال اعتقاد دارند مخاطب ایرانی اقبال چندانی به این نوع موسیقی ندارد. شما به همراه گروه «کامکارها» بارها و بارها در کشورهای مختلف جهان به روی صحنه رفته اید. به عنوان موزیسینی که سابقه نوازندگی در ارکسترهای گوناگونی را دارد، معتقدید موسیقی ارکسترال با بحران مخاطب رو به رو است یا خیر؟
بحران مخاطب در موسیقی کلاسیک تنها مختص به ایران نیست و در همه جای جهان به چشم می خورد. اگر به بزرگترین سالن های ارکستر موسیقی کلاسیک اروپا هم بروید و به تماشای اجرای معتبرترین ارکسترهای موسیقی جهان نیز بنشینید، مردمانی کهنسال با موهای سپید و جوگندمی را می بینید که مخاطب این نوع از موسیقی هستند. البته این بحران، مسئله ای سطحی نیست که بتوان به سادگی درباره آن صحبت کرد بلکه نیاز به واکاوی و آسیب شناسی عمیق دارد. نمی توان از آثار ماندگار بزرگانی مانند بتهوون و موتزارت عبور کرد و به یک باره به موسیقی های مدرن و پست مدرن رسید. حداقل در ایران مخاطبان زیادی هستند که با موسیقی ارکسترال ارتباط برقرار می کنند. من تصور می کنم مشکل موسیقی ما بسیار عمیق است و در بحران مخاطب موسیقی کلاسیک خلاصه نمی شود.
* فکر می کنید به اندازه کافی در ایران به موسیقی کلاسیک پرداخته نمی شود؟
معدود برنامه هایی که در رادیو و تلویزیون به موسیقی اختصاص دارند، اهم تمرکز خود را بر روی موسیقی پاپ قرار داده اند. به ندرت برنامه هایی را یافت می کنید که چند قطعه از موسیقی کلاسیک را برای مخاطبان خود پخش کنند. من به هیچ عنوان مخالفتی با موسیقی پاپ ندارم اما بسیار علاقه مندم که بدانم صدا و سیما چه معیاری برای انتخاب قطعات جهت پخش در رسانه ملی دارد. نکته تأثر بر انگیزتر، پخش قطعاتی از موسیقی پاپ است که از کیفیت چندان بالایی هم برخوردار نیستند. به جای این که حداقل به سراغ آثاری با سطح کیفی قابل قبول بروند، قطعاتی را پخش می کنند که حتی از کمترین استانداردها برخوردار نیستند. من چندین دهه از عمرم را در راه اعتلای موسیقی کلاسیک گذاشته ام و حالا واقعا نگران این موسیقی هستم.
* نکته مهمی در این میان وجود دارد که شاید بخش اعظمی از مشکلات را شامل می شود. از آن جایی که تعدادی از این ارکسترها خصوصی هستند، تأمین منابع مالی و دستمزد نوازندگان ارکسترها را می توان عاملی تأثیرگذار بر کیفیت و در نتیجه استقبال مخاطبان دانست؟
بله، متأسفانه این موضوع وجود دارد و تعداد قابل توجهی از نوازندگان موسیقی ارکسترال ایران را در بر می گیرد. بسیاری از نوازندگان ما با مرارت و دشواری روزگار می گذرانند. نوازندگان بر خلاف تصورات درآمد خیلی خوبی ندارد و حتی برخی از آنها برای این که بتوانند از پس هزینه های حداقلی زندگی خود بربیایند، مجبور هستند به کارهای دیگری روی بیاورند. خودم تمام اوقات روز را به تدریس مشغول هستم که برای من اتفاق بسیار ناراحت کننده ای است.
* تدریس برای یک هنرمند می تواند اتفاق مثبتی باشد، چرا که تجربیات گران بهای خود را به نسل های بعد انتقال می دهد…
این حرف درست است اما این اتفاق زمانی رنگ و بوی امیدوارکننده ای به خود می گیرد که بحث نیاز مالی در میان نباشد. همچنین باید شاگردانی داشته باشید که آینده روشنی پیش پای شان باشد اما من به جوانانی آموزش می دهم که به شخصه آینده ای را نمی توانم برای آنها متصور شوم. از بین انبوه شاگردان من که به قصد و آرزوی آموزش موسیقی در کلاس هایم شرکت می کنند، کمتر از بیست درصد استعداد و قابلیت پیشرفت در این زمینه را دارند اما سایر مراجعان به دنیای موسیقی تعلقی ندارند. این اتفاقات من را اندوهگین می سازد. شاید باورش کمی سخت باشد اما نوازندگان بسیاری را می شناسم که برای تأمین هزینه های زندگی خود به کارهایی مانند مسافرکشی روی آورده اند تا شرمنده همسر و فرزندان خود نباشند. شما از کیفیت و بحران مخاطب در موسیقی کلاسیک صحبت کردید. به نظر شما نوازنده ای هر چه قدر هم که چیره دست و متبحر باشد، پس از چندین ساعت مسافرکشی در سرما و گرما می تواند کیفیتی درخشان از اجرا را روی صحنه ارائه دهد؟ این همان نقطه ای است که تفاوت میان ایران و اروپا را نمایان می کند.
* اما همان طور که خودتان اشاره کردید موسیقی ارکسترال حتی در مهد این نوع از موسیقی یعنی اروپا هم با بحران مخاطب دست به گریبان است…
بله اما نوازنده درگیر حقوق و نیازهای اولیه خود نیست. حداقل او به کار دیگری غیر از تمرین و اجرا روی صحنه نمی پردازد، بنابراین حتی اگر برای مخاطبان اندکی دست به ساز شود، با بالاترین تمرکز، بهترین کیفیت را ارائه می دهد. البته صحبت من بدین معنا نیست که نوازندگان در موسیقی اروپا درآمدهای نجومی دارند؛ خیر، اما به حدی حقوق می گیرند که دیگر نگران زندگی و امور روزمره خود نیستند. شما اگر به سراغ نوازندگان ارکسترهای موسیقی کلاسیک در اتریش، آلمان، فرانسه و … بروید، نوازنده ای را پیدا نمی کنید که برای گذران زندگی خود مجبور به مسافرکشی باشد اما متأسفانه در ایران شاهد این اتفاق هستیم. نوازندگان اروپایی تمام هم و غم و زمان خود را بر روی تمرین و اجرا می گذارند اما نوازندگان ما باید به هزاران دغدغه فکر کنند که به طور حتم اجازه نمی دهد کیفیت مطلوبی را روی صحنه ارائه دهند تا قابل رقابت با همتایان اروپایی باشد. مشکلی که موسیقی کلاسیک امروز پیدا کرده در حقیقت به شکل ارائه موسیقی پاپ در سراسر دنیا باز می گردد. شما کافی است به آمار کنسرت های این دختر ۱۶-۱۷ ساله که یکی از اجراهایش با بمب گذاری همراه بود و تعدادی از مخاطبان آن کشته شدند نگاه کنید. یا مثلا همین جاستین بیبر که در سراسر دنیا برای کنسرت هایش چقدر آدم جمع می شوند تا صدای آن جوان را بشنوند. امروز در سراسر دنیا فرق است میان کسی که ۴ دهه از عمرش را برای آموختن موسیقی صرف کرده با کسی که عمرش به اندازه نیمی از تجربه شخص اول نمی شود. اینجا اصلا بحث تخصص نیست. بحث کیفیت موسیقی نیست، بحث سرگرمی و باندهایی است که با اندیشه های سودجویانه در سراسر دنیا به نام هنر جریان سازی می کنند. از سوی دیگر ما در کشور خودمان با چالش دیگری در مورد مخاطب نیر رو به رو هستیم. این چالش عدم شناخت عمومی نسبت به موسیقی کلاسیک است. با این توضیح تعداد مخاطبانی که می توانند یا امکان شنیداری همراهی با موسیقی ارکسترال را دارند در کشور ما در مقایسه با کشورهایی که در زمینه این نوع از موسیقی سابقه طولانی تری دارند متفاوت خواهد بود. این که دوستانی بخواهند با ایجاد تغییر آن هم کنار گذاشتن آثار ماندگار آهنگسازان به نام در زمینه موسیقی کلاسیک و رفتن به سوی اجرای آثاری که در اصطلاح جوان پسند تر هستند مخاطب را به سالن های اجرای موسیقی بیاورند از نظر من یک توهم است.
* می خواهیم به بحث رهبری ارکستر در ایران برسیم. شما با ارکسترها و رهبران مختلفی به روی صحنه رفته اید. فکر می کنید شرایط رهبران ارکستر موسیقی کلاسیک در ایران چگونه است؟
من با رهبران ارکستر زیادی کار کرده ام اما کار همه رهبران را از نزدیک ندیده ام. با این حال آرش گوران با توجه به جوانی و استعدادی که دارد، کار دلنشینی ارائه می دهد که برایم جذاب است. او می تواند در موسیقی ارکسترال کلاسیک به درجات عالیه برسد. سهراب کاشف نیز از دیگر جوانان آینده دار موسیقی کلاسیک است. امیدوارم با ورود جوانان شاهد اتفاقات خوبی در موسیقی کلاسیک باشیم. از سوی دیگر رسانه
* چه تفاوتی میان رهبری جوانان و رهبران با سابقه مشاهده می کنید؟
ببینید کسانی مانند علی رهبری بسیار کاربلد هستند و نمی توان نقدی به اجرای آنها داشت اما از نگاه من، رهبران باید دید گسترده تری داشته باشند. اگر این اتفاق رخ دهد، می توانیم امیدوار به افق های روشنی در موسیقی کلاسیک باشیم. همان طور که پیش تر اشاره کردم اگر اعضای ارکسترها چه نوازندگان و چه رهبران از نظر مالی تأمین باشند، طبیعتا با تمرکز بیشتری به روی صحنه می روند و آرامش روانی آنها به سازها و رپرتوار منتقل شده و در نتیجه کیفیت کار را ارتقا می دهد.
* آقای کامکار بعد از خروجتان از ارکستر سمفونیک و با توجه به اینکه در حوزه موسیقی ایرانی هم فعال بوده اید و در حوزه آهنگسازی هم کار کرده اید این روزها بیشتر به چه مشغولید؟
راستش را بخواهید مدتی است تصمیم گرفته ام برای دل خودم کار کنم. همان دوره هم که برای عده ای آهنگسازی می کردم تمایل زیادی برای حضور در کارهای باکلام نداشتم اما امروز آهنگسازی می کنم تا خودم لذتش را ببرم. از سال ها قبل دلم می خواست در زمینه ویلن کتاب هایی بنویسم چون همانطور که می دانید این ساز در زمینه مکتوب برای هنرجویان ایرانی چالش هایی دارد. البته در فرم های مختلف آموزش در سایر کشورهای دنیا کارهای زیادی انجام شده و آن آثار هم در فاصله زمانی اندک روزآمد می شود.